آقا سید ناصر حسینیپور برای من مصداق عینی همین مردان بزرگی است كه نیما یوشیج در وصفشان گفته روح بزرگشان به روح انسان روزی میدهد، امیدبخش و مایهی آرامش روح هستند. در مبارزه علیه دشمن میشود از آنها الهام گرفت و برای مواجهه با سختیها و مرارتها جرأت پیدا كرد. برای من كه افتخار آن را داشتم فقط چند ماهی در دوران تَنبُّهخیز اسارت حضور پر فیض او را در اردوگاه ۱۶ تكریت درك كنم، نوشتن از او و كتابش بسیار سخت است. زیرا صحبت از مردان بزرگی چون سیدناصر حسینیپور در عین حال كه وظیفه است اما كار دشوار و پیچیدهای محسوب میشود. از آن جهت كه آدمی كوچك چون من، نمیتواند دربارهی مردی كه دشمن را در اسارت به بند اندیشه و آرمان خود در آورده بود، بنویسد.
نوشتن دربارهی او صلاحیت میخواهد از آن جهت كه چند وجهی است. توصیف انسانی كه اخلاص عمل را در رفتار خود و زلال اندیشه را در كردار خود به رخ آدمی میكشاند در بند كلمات نمیگنجد. سیدناصر در كتاب «پایی كه جا ماند» به من و امثال من یاد میدهد كه چطور میتوان با تركیبی از سادگی و عمق اندیشه و روانی قلم، روایتی خواندنی و در عین حال مستند، بخشی از تاریخ جنگ را به نسل جدید منتقل كرد. اما چرا اینقدر دیر، این روایت كه میتوانست حداكثر یك سال پس از دوران اسارت به زیور نشر آراسته شود چرا چاپ آن بیش از بیست سال به طول میانجامد؟ باز هم جای شكرش باقی است كه پس از این همه وقفه، دفتر ادبیات حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی با گماردن ویراستاری توانا، توانست فارسیزبانان را با اثری متعهدانه آشنا سازد.
سید با تكیه بر اندیشهی ناب اسلام محمدی صلواتاللهعلیهوآله در همان آغاز با هدیهی كتاب خود به گروهبان عراقی، ولید فرحان، سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تكریت، بینش انسانی و اسلامی را در قول و فعل خود به گونهای به نمایش میگذارد كه خواننده را میخكوب میكند. رحم و شفقت در برابر دشمنان نانجیب و شكنجهگر كه آزاردهندگان روح و جسم آزادگان در بند بودند، برای امثال او دور از انتظار نبوده و نیست.
خاطرات آزادهای اهل دیار پاك كهكیلویه و بویراحمد از شهرستان گچساران روایتی روزنگار از دوران اسارت را به خوانندگان فارسیزبان اهدا كرده است كه مخاطبان با مفهوم واقعی «آزادگی در بند» آشنا میشوند. مخاطب او نه فقط همشهریهایش و نه هموطنانش بلكه همهی آزادگان جهانند. زیرا جوهر پیام او چگونگی آزاده ماندن در اسارت دشمن است. و شاید بالاتر از آن به تصویر كشیدن این واقعیت كه چگونه میتوان در اسارت، دشمن را به بند كشید!! سیدناصر همچون عقابی تیزبین لحظه به لحظهی دوران اسارت را در خاكریز اردوگاه ۱۶ تكریت عراق در كتاب «پایی كه جا ماند» به تصویر كشیده است و با بیان رسا از جزئیات دوران عبرتآموز اسارت، فرهنگ آزادگی را با بیانی ساده و عمیق به خوانندگان كتابش كه من امیدوارم اكثر آنها مانند فرزندم، جوان و نوجوان باشند منتقل میكند. دختر چهارده سالهام با خواندن این كتاب بهتر توانست بفهمد چرا جوانان این مرز و بوم به پیروی از امامشان برای دفاع از كشورشان و انقلابشان و آرمان اسلامیشان این چنین بیپروا و عاشق، پای به كارزار گذاردند. افسوس و صد افسوس كه پدرش همچو آقا سیدناصر چنین همت بلندی نداشت كه بتواند مفاهیم بزرگ دوران انسانساز اسارت را در بندِ خامهی قلم در آورد تا این «فرهنگ آزادگی» جاودان باقی بماند.
گویا خدا چنین مقدر داشته كه سیدناصر پای خود را همچون هدیهای به پیشگاه الهی تقدیم كند تا توفیق پیدا كند همچون زینب كبری سلاماللهعلیها پیامآور مبارزات درخشان آزادگان علیه دشمن بعثی در سرزمین عراق باشد. سید ناصر با درك عمیق خود از ضرورت ثبت وقایع اسارت توانست وقایع دوران اسارت را به صورت روزشمار و مستند در اختیار همهی كسانی قرار دهد كه برای ساختن فیلمهای دفاع مقدس به دنبال شكار سوژههای ناب هستند. همینطور روایتهای برخاسته از دل و جان او، رهآوردی برای همهی داستاننویسانی است كه به دنبال خلق آثار بدیع و جاودان در حوزهی دفاع مقدس هستند.
آقا سید با تكیه بر اندیشهی ناب اسلام محمدی صلواتاللهعلیهوآله در همان آغاز با هدیهی كتاب خود به گروهبان عراقی ولید فرحان، سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تكریت، بینش انسانی و اسلامی را در قول و فعل خود به گونهای به نمایش میگذارد كه خواننده را میخكوب میكند. و این از همچو او انتظار میرود كه پرورشیافتهی فرهنگ اسلام ناب محمدی است. رحم و شفقت در برابر دشمنان نانجیب و شكنجهگر كه آزاردهندگان روح و جسم آزادگان در بند بودند، برای امثال او دور از انتظار نبوده و نیست.
برای رسیدن به فرهنگ آزادگی باید دست به كاری بزرگ زد. زمانی این «كار بزرگ» جنگیدن در جبهههای نبرد علیه دشمنان كشور بود و زمانی هم در خاكریز پنهان اردوگاههای بعثی و این زمان در لابهلای خطوط نگارش یافته در كتابهایی چون «پایی كه جا ماند» تبلور مییابد.
سید ناصر در كتاب «پایی كه جا ماند» به وادادگان فرهنگ ایثار و شهادت میآموزد كه چگونه باید تلاش كرد تا پرچم مقدس شهدا و ایثارگران زمین نماند و راه آنها پشت سر مقام ولایت و رهبری به زیباترین وجه با نوشتن مقالات و كتابها و خلق آثار هنری به نسل جدید منتقل شود. او همچنین به خوبی نشان میدهد دفاع از كشور و مرز عقیده و جهاد، زمان و مكان نمیشناسد و برای رسیدن به فرهنگ آزادگی باید دست به كاری بزرگ زد. زمانی این «كار بزرگ» جنگیدن در جبهههای نبرد علیه دشمنان كشور بود و زمانی هم در خاكریز پنهان اردوگاههای بعثی و این زمان در لابهلای خطوط نگارش یافته در كتابهایی چون «پایی كه جا ماند» تبلور مییابد.
كلام آخر آن كه سیدناصر حسینیپور در كتاب «پایی كه جا ماند» روایتگر حكایت آزادگی است. تصویرگر عشقورزی در راه میهن و مكتب اسلام است. او با رسالت زینبگونه پیامآور فرهنگ آزادگی است و با صداقتی وصفناپذیر گزارش روزانهی اسارت را به نسل جدید منتقل میسازد تا بدانند چرا اسرا «آزادگان» لقب گرفتند. مخاطب او در این كتاب با گزارش مستندی روبروست كه برخلاف تصور رایج، روایتگر آن «دانای كل» نیست. بلكه بسیجی آزادهای است خالص كه با جانبازی و ایثارگری درد را برای درمان به مسئولان و متن مردم منتقل میكند. شاید كه مخاطبی پیدا كند.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: